English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3052 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To preserve the status quo . U وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
present conditions U شرایط فعلی
synoptic situation U شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
implied malice U سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
existing circumstances U شرایط موجود
current operating allowance U سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
assumed position U موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
polymorph U عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
current ratio U نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
dynamic condition U شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
turn the tables <idiom> U عوض کردن شرایط
make a difference <idiom> U شرایط را عوض کردن
restructured U شرایط وام را عوض کردن
get in the swing of things <idiom> U به شرایط جدید عادت کردن
restructures U شرایط وام را عوض کردن
size up <idiom> U بسته به شرایط ،برانداز کردن
restructure U شرایط وام را عوض کردن
to satisfy conditions U شرایط را برآورده کردن [ریاضی] [فیزیک]
reschedules U در شرایط وام تجدید نظر کردن
reschedule U در شرایط وام تجدید نظر کردن
rescheduling U در شرایط وام تجدید نظر کردن
rescheduled U در شرایط وام تجدید نظر کردن
To stipulate. U شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
To pool resources to gether . U کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
to live like animals [in a place] U در شرایط مسکنی خیلی بد زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
newest U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new- U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
actual U فعلی
present-day U فعلی
actuals U فعلی
present value U ارزش فعلی
current ratio U وضعیت فعلی
present value U ارزش فعلی
acceptance by conduct U قبول فعلی
present worth U ارزش فعلی
capital value U ارزش فعلی
celestial gion U کره فعلی
nonce U مقصود فعلی
status quo U وضع فعلی
very U واقعی فعلی
actual state of affairs U وضع فعلی
current graph U نمودار فعلی
net present value U ارزش فعلی خالص
current directory U دایرکتوری جاری یا فعلی
for the nonce U برای مقصود فعلی
verbal U فعلی تحت اللفظی
current U فعلی اخرین اطلاعات
current purchasing power U قدرت خرید فعلی
currents U فعلی اخرین اطلاعات
current location counter U شمارنده مکان فعلی
aliens U متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
physical U ترتیب فعلی کابلها در شبکه
alien U متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
an inceptive U فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
cumulative preferential U سود پس افتاده و فعلی سهام ممتازه
an inceptive verb U فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
discounted cash flow U ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
input/output U آدرس فعلی آن در حین اجرا وارد میشود
up to d. U تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
do [verb] U روی [فعلی که همراه می آید] تکیه میکند
an infinite verb U فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
economizing U صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
I shall not sign this contract in its present from (as it appears). U این قرار داد را بصورت فعلی امضاء نخواهم کرد
an impersonal verb U فعلی که فاعل معینی ندارد و جز سوم شخص مفرد است
jump instruction U موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
operand U عدد یا آدرس فعلی که به جای برچسب یا محل اش استفاده شود
ends U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
end U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ended U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
stockpile U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiled U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiles U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiling U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
bituminous paint U رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
devices U کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
DSW U کلمه داده که از وسیلهای که حاوی اطلاعات وضعیت فعلی اش است ارسال میشود
device U کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
traces U روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
trace U روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
traced U روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
termed U شرایط
conditions U شرایط
terms U شرایط
terming U شرایط
term U شرایط
the conditions U شرایط ان
incremental computer U دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
plotter U رسامی که داده محل را با افزایش به محل فعلی اش دریافت میکند و نه به صورت مختصات جداگانه
plotters U رسامی که داده محل را با افزایش به محل فعلی اش دریافت میکند و نه به صورت مختصات جداگانه
working conditions U شرایط کار
competition conditions U شرایط رقابت
liner terms U شرایط خط کشتیرانی
light conditions U شرایط نور
competitive conditions U شرایط رقابت
qualification U وضعیت شرایط
qualification U واجد شرایط
implied terms U شرایط ضمنی
implied terms U شرایط تلویحی
conditions of (the) competition U شرایط رقابت
final cinditions U شرایط پایانی
terms and conditions U ضوابط و شرایط
bona fide U واجد شرایط
fair play U شرایط برابر
terms of payment U شرایط پرداخت
payment terms U شرایط پرداخت
terms of trade U شرایط معامله
terms of trade U شرایط مبادله
conditions U شرایط اوضاع
conditions of use U شرایط کاربرد
qulifications U واجد شرایط
suitable conditions U شرایط مناسب
final cinditions U شرایط فینال
usual conditions U شرایط معمول
settlement terms U شرایط پرداخت
equilibrium conditions U شرایط تعادل
second order conditions U شرایط ثانوی
qalified U واجد شرایط
emergency conditions U شرایط اضطراری
boundary conditions U شرایط حدی
average conditions U شرایط عادی
average conditions U شرایط متوسط
ballistic conditions U شرایط بالیستیکی
qualifications U شرایط لازم
settlement terms U شرایط تسویه
dis qualified U فاقد شرایط
shipping terms U شرایط حمل
delivery terms U شرایط تحویل
qualifies U واجد شرایط
requirements U شرایط لازم
plateau U شرایط پایا
plateaus U شرایط پایا
plateaux U شرایط پایا
initial condition U شرایط اولیه
tight spot <idiom> U شرایط سخت
qualify U واجد شرایط
tropical condition U شرایط گرمسیری
terms of shipment U شرایط حمل
eligible U واجد شرایط
ball games U شرایط وضعیت
ball game U شرایط وضعیت
requirements of the credit U شرایط اعتبار
actude conditions U شرایط شدید
disadvantage U شرایط نامساعد
conditions of purchase U شرایط خرید
normal temperature and pressure U شرایط متعارفی
standard temperature and pressure U شرایط استاندارد
conditions of contract U شرایط قرارداد
standard temperature and pressure U شرایط متعارفی
boundary conditions U شرایط مرزی
normal temperature and pressure U شرایط استاندارد
standard conditions U شرایط متعارفی
credit terms U شرایط اعتبار
adverse factors U شرایط نامساعد
ambient conditions U شرایط محیطی
qualified U واجد شرایط
mutual terms U شرایط متقابل
given conditions U شرایط معلوم
given conditions U شرایط معینه
sufficient conditions U شرایط کافی
necessary conditions U شرایط لازم
makings U شرایط لازم
marginal conditions U شرایط نهائی
conference terms U شرایط کنفرانس
no bed of roses <idiom> U شرایط سختوبد
standard condition U شرایط استاندارد
Russian roulette <idiom> U شرایط پرخطر
stability conditions U شرایط ثبات
spring conditions U شرایط بهاری
condition of readiness U شرایط امادگی
actude conditions U شرایط حاد
admission requirements U شرایط پذیرش
disadvantages U شرایط نامساعد
incremental computer U کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
inesse U موجود
entity U موجود
stock U موجود
to the fore U موجود
existing U موجود
going U موجود
entities U موجود
on hand U موجود
existent U موجود
bound U موجود
lives U موجود
life U موجود
handiest U موجود
stocked U موجود
available U موجود
handier U موجود
handy U موجود
extant U موجود
in store U موجود
disposal U موجود
failure U بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
failures U بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
quantify U واجد شرایط شدن
quantifies U واجد شرایط شدن
support conditions U شرایط تکیه گاهی
Recent search history Forum search
2New Format
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1ما با شرایط می سازیم
1pedal pamping
1construed
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com